از لحاظ روانی و تحلیلی برای اینکه دید کلی نسبت به بالا و پایین شدن بورس داشته باشیم شاخص نیازمند تغییراتی است. البته باید شاخص جدیدی تعریف شود نه اینکه بخواهیم شاخص کل را حذف کنیم و همچنین آن شاخص بتواند نگاه بهتری را نسبت به بازار به ما بدهد، درباره افت و رشدهایی که انجام میدهد ماهیت بهتری برای ما داشته باشد و دغدغه فکری فعالان را برطرف کند.
شاخص جدید باید برآیند کل بازار، بورس، فرابورس، حقتقدم و بازار پایه به یک نسبت باشد. مبنای آن هم باید بازده نقدی باشد و به همه سهمها هم به یک وزن قابلیت بدهد که یک برآیند کلی را نسبت به کلیت بازار داشته باشیم. این از سادهترین فرمولهایی است که میتوان برای آن گذاشت و میتوانیم فرمولهای دیگر هم برای آن در نظر بگیریم ولی به نظر میرسد این خیلی سادهتر و قابل فهمتر است به این دلیل که یکی از مهمترین مسائلی که برای شاخص به وجود آمده و دغدغهای که برای فعالان بازار به وجود آورده است، این است که شاخص کل فعلی از چه فرمول و ساختاری تبعیت میکند و فهم آن برای مخاطب عام میتواند سخت باشد. اینکه در نظر داشته باشیم شاخصی منطقی و به حالت اصولی و ساده کل بازار را در بر بگیرد، میتواند خوب باشد.
شاخصهای فعلی نشاندهنده وضعیت واقعی بازار نیستند ولی نکتهای که وجود دارد این است که شاخص کل شاخص اشتباهی نیست، از این نظر که شاخص کل بازده نقدی را با فرمولی محاسبه میکند که از سالهای گذشته این کار را میکرده است اما بازار بزرگ شده و لازم است تا سطح دغدغه بازار را بشناسیم و سطح دغدغه مردم این است که شاخص کل برآیندی را نشان میهد که نمادهای بزرگتر بازار بورس وزن بیشتری در تاثیرگذاری آن دارند. برخی حقوقیها میتوانند از بعضی نمادهای بزرگ حمایت کنند و شاخص کل تغییرات اصلی بازار را به خود نبیند و در رسانهها و... شاهد باشیم که شاخص کل مثلا هزار واحد رشد کرده در حالی که بازار ۶۵ درصد منفی بوده است. بنابراین فرمول شاخص کل مشکلدار نیست ولی وضعیت فعلی تمام نمادها را نشان نمیدهد و به نظر میرسد که ساختار واقعی بازار و چشمانداز اقتصاد ایران را کمتر نشان میدهد. شاید بتوان روی شاخصی که در حال پیشنهاد دادن آن هستیم، نام شاخص مطلوبیت بازار را گذاشت.